عقل و عشق

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

    آیا رهبری و احمدی نژاد ناهمسو هستند؟

    عقل و عشق

    مقدمه

    در طول تاریخ، بررسی ابعاد وجودی انسان، یکی از مهمترین دغدغه های علما و دانشمندان علوم دینی و انسانی بوده است. از مهم ترین این ابعاد، توجه به دو بعد مهم انسانی ،یعنی عقل و عشق است. عملکرد هماهنگ این دو بعد مهم، همچون دو بال پرواز، انسان را تا قله های کمال بالا می برد. در این مقاله ابتدا سعی شده است کارکردهای این هماهنگی، در حوزه های فردی و اجتماعی بررسی گردد.

     

    جایگاه و عملکرد عقل و قلب درانسان

    عقل و عشق در رساندن انسان به موفقیت و کمال شریک العله اند. یعنی هیچ کدام به تنهایی انسان را به نقطه مطلوب نمی رسانند. بلکه ترکیب درست آن دو است که موجب کمال مطلوب می گردد.

    عقل درانسان جایگاه رهبری دارد. بصیرت و بینش صحیح،چراغ راه بودن و جلوگیری از انحراف، مدیریت و راهبری کلی، اولویت بندی مسایل و از همه مهم تر ،ایجاد ثبات و نظم، از جمله کارکرد های عقل هستند. نظم و ثباتی که ناشی از عقل است بستر و زمینه حرکت انسان و جامعه را فراهم می نماید.

    از طرفی ، موتور محرک انسان قلب اوست. عامل ایجاد شوق و میل برای عمل و حرکت انسان، عشقی است که از قلب او می جوشد. اگر عقل را همچون راننده یک ماشین فرض کنیم ، عشق در نقش موتور محرک ماشین است. لذا رسیدن به مقصد محتاج عملکرد درست هر دو است. از این رو کم بها دادن به هر یک از این ابعاد یک پای رشد انسان را لنگ می کند. برای مثال به برخی نتایج توجه صرف به یکی از این ابعاد اشاره می گردد:

    عشق بدون عقل یعنی حرکت بدون راهنما ،این حرکت عمدتا به کج راهه رفته و به مقصد منتهی نمی شود. عشق بدون عقل یعنی جوش و خروش بدون ثبات، یعنی ایمان بدون بصیرت (مانند خوارج صدر اسلام) ، یعنی آرمانگرایی بدون مصلحت گرایی، یعنی عدالتگرایی بدون توحید حقیقی

    عقل بدون عشق یعنی عدم رشد و حرکت، یعنی ماندن در جمود و ثبات دائمی، یعنی فقط دانستن حقیقت بدون عمل به آن (مانند شیطان ، مانند قوم یهود)، یعنی مصلحت گرایی بدون آرمانگرایی، یعنی توحید بدون عدالت

    لذا اگرعقل و عشق ، همسو و هم جهت و هماهنگ باشند، رشد و کمال حاصل می گردد، هرچند که در ظاهر، کارکردها و عملکردهای متفاوتی داشته باشند.

     

    از منظر روانشناسی

    از نظر روانشناسان و عالمان دینی ، در مقوله ازدواج، مرد نماد عقل و زن نماد عشق است. مرد ، محور امنیت واستواری و رهبر خانواده است و زن محور محبت ،حرکت و پویایی خانواده است. از این روست که می گویند مردی که نماد عقل است به محبت کردن نیاز دارد و زنی که نماد عشق است به تکیه گاهی محکم احتیاج دارد.  ازدواج موجب می گردد هر کدام از دو طرف که در یک بعد برتری بیشتری دارند با یکدیگر به تعادل رسیده و کامل شوند. از این رو امام علی (ع) وظایف مرد و زن را در خانه به نحو احسن تقسیم کرده است. هرچند که ظاهر این وظایف متفاوت است، اما کاملا همسو و هم جهت بوده و متناسب با ظرفیت های واقعی زوجین می باشد.

     

    از منظر تاریخی

    یکی از حساس ترین و پر عبرت ترین مقاطع تاریخی جریان فتنه سقیفه است. امام علی (ع) که مظهر عقل کل و رهبر جریان حق می باشد در این فتنه دو گزینه پیش روی خویش می دید. یکی اینکه قیام به حق کند و مسیر کج شده مسلمین را اصلاح نماید. اما این اقدام موجب جنگ داخلی و ضعیف شدن نیروی مسلمین و به طمع انداختن دشمنان اسلام برای براندازی نظام اسلامی نوپا می گردید. در این حالت با از بین رفتن وحدت و ایجاد شکاف اساسی بین مسلمین ، ممکن بود چبزی از اسلام و قرآن نماند تا به نسل های بعد منتقل گردد.

    دوم اینکه صبر نماید و سکوت کند تا اصل و اساس اسلام حفظ گردد . چرا که غاصبین و منافقین، خود را به رعایت ظاهر دین و قرآن مقید نشان می دادند. لذا سکوت امام باعث می شد حداقل های دین و قرآن برای نسل های بعد حفظ گردد. البته حقیقت قرآن و اهل بیت جدا شدنی نیستند. هرچند برخی بتوانند از جهل مردم استفاده کرده و برای مدتی بین این دو میراث پیامبر جدایی بیاندازند.

    امام علی (ع) با توجه به جایگاهش در جامعه ،و بنا به مصلحت ،  با فداکاری ای بزرگ ، حفظ اصل و اساس و نظم نظام اسلامی را به پویایی و حرکت در مسیر درست ترجیح داد و در مقابل کج روی ای که خلفا در دین ایجاد نمودند، با استخوانی درگلو، سکوت نمود.

    اما حضرت فاطمه زهرا (س) که نماد عشق محبت در کل هستی است با توجه به جایگاهشان درجامعه ، با تمام توانشان جلوی این کج روی ایستادند. این قیام شجاعانه به وسیله خطبه های آتشین در مسجد پیامبر آغاز شد و با ناله های دائمی ایشان ادامه یافت و به مخفی شدن قبر حضرتش منتهی گردید. تا برای همیشه در تاریخ ثبت گردد که پاره تن پیابر از خلفا نفرت داشت. نکته اینجاست که حضرت با توجه به اینکه درجایگاه رهبری جامعه نبودند قیامشان موجب وحدت شکنی و ایجاد جنگ داخلی نمی شد. این در حالی بود که اقدام انقلابی و ساختار شکنانه دختر پیامبر، موجب روشن شدن حق و باطل در اذهان مردم در کل تاریخ گردید.

    لذا همانطور که ما مسلمان بودنمان را مدیون سکوت و صبر امام علی (ع) هستیم ، شیعه بودنمان را هم مدیون روشنگری و قیام حضرت فاطمه زهرا (س) هستیم. درست است که به ظاهر دو عملکرد متفاوت را از دو معصوم می بینیم اما در حقیقت عملکرد صحیح و توامان هردو بود که موجب سلامت و رشد جامعه انسانی گردید. درست مانند عملکرد توامان عقل و عشق در نظام هستی.

     

    از منظر جامعه شناسی

    مکاتب جامعه شناسی جهان نیز به دو گروه عمده تقسیم می شوند. لازم به ذکر است هر دو این تفکرات به دلیل تک بعدی بودن محکوم به شکست هستند.

     1-عمده جامعه شناسان غربی که اساس دیدگاه شان بر پارادایم نظم استوار است. به دلیل اینکه انباشت سرمایه محتاج ثبات است این مکتب ثبات گرا منجر به تشکیل نظام سرمایه داری در غرب شد. لذا می بینیم حتی با برگزاری انتخابات های سوری نیز جایگاه سرمایه داران به هیچ وجه متزلزل نمی گردد و اصل سیستم ثابت است. این نظامات به علت ضد عدالت بودن ، جمود و مادی گرایی روبه اضمحلال هستند.

     2- جامعه شناسان دیالکتیکی که اساس دیدگاهشان بر پارادایم تضاد استوار است. این گروه اصل و اساس رشد جامعه را در تقابل و تضاد آرا و عقاید می دانند . این تفکر چون بر مبنای حرکت و جوش و خروش است در ایجاد انقلاب و حرکت های مردمی و عدالت طلبانه بسیار مفید می باشد. نظامات مارکسیستی بر این مبنا شکل گرفتند . نظاماتی که به دلایل متعدد از جمله دوری از وحی و معنویت و مادی گرایی ، به گورستان تاریخ سپرده شدند.

     

    از منظر دین

    در طول تاریخ ، فلاسفه و عرفای اسلام همواره با یکدیگر درتقابل بوده اند. فلاسفه عقل محور ، عشق را شماتت کرده و آن را احساسی و پوچ معرفی می کردند و عرفای عشق محور عقل را عامل کندی و جمود حرکت انسان می دانستند. مثلا می گفتند:

    پای استدلالیان چوبین بود          پای چوبین سخت بی تمکین بود

    این جدل سالیان سال گریبان فلاسفه و عرفای اسلامی را گرفته بود تا اینکه حکیم و عارف بزرگ ملاصدرای شیرازی توانست بین آن دو را آشتی دهد. ملاصدرا ثابت کرد فلسفه حقیقی و عرفان حقیقی هر دو یک چیز می گویند و آن درست همان حرف قرآن است . لذا حکمت متعالیه ملاصدرا با ایجاد وحدت بین شاخه های مختلف علوم اسلامی می گوید قرآن و برهان و عرفان هرسه یکی اند هرچند که با زبان های مختلف بیان شده باشند. یکی از علل مهم این کشف ، شخصیت چند بعدی ملاصدرا است.  او فقط یک فقیه یا فقط یک فیلسوف یا فقط یک عارف نیست بلکه یک فقیه فیلسوف عارف است. یعنی دینداری که توانسته از هر دو بال خود استفاده کرده و هم در بعد عقل و هم در بعد عشق رشد نماید. کسانی که در طول تاریخ توانایی توجه به همه ابعاد وجودی خود را داشته اند به کمالات عالی دست یافته و عامل تغییرات اساسی در عالم شده اند.

    البته شرایط اجتماعی زمان ملاصدرا اجازه عملی شدن و ورود این تفکر به سطح جامعه را نداده است و آن را در سطح علمی و در حوزه فردی نگه داشته است. تا اینکه سالها بعد شاگرد خلف مکتب حکمت متعالیه یعنی حضرت امام خمینی (ره) با شخصیت چند بعدی و بی نظیر خود توانست به مدد شرایط اجتماعی و رشد عقلی مردم ایران ، انقلابی اسلامی ایران را رقم بزند.

     

    جمهوری اسلامی ایران

    انقلاب اسلامی ایران توانست نظام و مکتبی بدیع و نو به جهانیان عرضه کند . نظامی که نه شرقی بود و نه غربی ، نه صرفا بر مبنای  نظم بود و نه صرفا بر مبنای تضاد، نظامی بر مبنای نظم و تضاد یعنی عقل و عشق ، به نام نظام جمهوری اسلامی ایران.

    1-اسلامیت نظام موجب استواری و نظم و بقای آن می شود. جایگاه رفیع رهبری ، نماد اسلامیت و کشتیبان حرکت کلی نظام است . وجود این جایگاه است که وحدت و انسجام و امنیت کشور را تضمین می کند. لذا وظیفه اصلی رهبری مشخص نمودن چهارچوب ها و مسیر کلی حرکت نظام و همچنین حفظ وحدت و امنیت کشور است. کمبود این جایگاه در انقلاب های شکست خورده منطقه ای در سالهای اخیر کاملا مشهود است.

    2-جمهوریت نظام موجب پویایی و رشد نظام است. تغییر مدام بالاترین مقامات اجرایی و قانونگذاری نظام به دست مردم ، موجب جلوگیری از ایجاد ساختارهای دیکتاتور مابانه و حزبی می گردد. همین امر موجب آزمودن عملی نظرات مختلف و متضاد شده و به رشد عقول جامعه منتهی می گردد. جایگاه رئیس جمهور نماد جمهوریت و مردمی بودن نظام است. وجود این جایگاه است که رشد و پویایی کشور را تضمین می کند. لذا وظیفه اصلی رییس جمهور ایجاد تغییرات و تحولات مثبت در جزئیات و ساختارهای موجود در ذیل اهداف و حرکات کلی نظام و رهبری است.

    این ترکیب هوشمندانه اسلامیت و جمهوریت است که موجب کمال جامعه می گردد. درست مثل ترکیب عقل و عشق که موجب کمال انسان می گردد. کمال حقیقی محتاج عملکرد توامان عقل و قلب ، توحید و عدالت ، آرمانگرایی و مصلحت گرایی ، اسلامیت و جمهوریت است. یعنی اگر هر کدام درجای خود و به وظایف خود درست عمل کند  و به سمت اهداف حقیقی انقلاب و امام حرکت کنند، اختلاف بین آن دو بی معنا می شود. درست مانند اختلاف بین عقل و عشق. امام علی (ع) و حضرت فاطمه (س) ، و....

    اما زمانی که مسیر و جهت حرکت هرکدام متفاوت باشد، اختلاف حقیقی می گردد. یعنی وقتی رییس جمهوری با مبانی انقلاب و رهبری فاصله داشته و سعی در القای حاکمیت دوگانه کند، چون نمی خواهد در راستای اهداف رهبری حرکت کند ، محافظ کار شود و به حفظ ساختارهای موجود قناعت می کند. آن وقت است که انقلاب از حرکت و جوشش و پیشرفت باز می ماند و رهبری مجبور است خود به میدان آمده وشخصا انقلاب را حرکت دهد.

     

    دولت نهم و دهم *

    اما وقتی رهبر و رییس جمهوری همسو و هم جهت باشند، وقتی رهبری به صراحت می گوید تفکرات این رییس جمهور به من نزدیکتر است، وقتی دولت او را برگرداننده انقلاب به ریل اصلی اش می داند، وقتی رهبری می گوید "این را من جازما و قاطعا به شما عرض می‌کنم در دولت نهم و دهم -از وقتی که آقای احمدی‌نژاد آمده- بحث حاکمیت دوگانه نیست؛ حاکمیت یگانه است؛ یعنی دولت و رهبری و تشکیلات در امتداد یک خط قرار دارند" ، وقتی رهبری در قضیه معروف به خانه نشینی می گوید:" تحلیل‌ها را بردند به این سمت که بله، در داخل نظام جمهورى اسلامى شکاف ایجاد شده است، حاکمیت دوگانه شده است، رئیس جمهور حرف رهبرى را گوش نکرده است! دستگاه‌هاى تبلیغاتىِ خودشان را از این حرفهاى سست و بى‌پایه پر کردند"، وقتی همه این تاییدات یکجا در مورد یک دولت می افتد، دیگر همه چیز مثل روز روشن می گردد. در این صورت است که وقتی تمام رسانه ها و جریانات حزبی کشور تمام تلاششان را بکنند تا بتوانند به ذهن جامعه القا کنند که بین رهبر و رییس جمهور اختلاف هست باز هم کاری از پیش نمی برند.  چرا که دیگر جوانان بصیر می فهمند که حتی اگردر مقطعی از زمان و در موارد معدودی، به نظر برسد که بین رهبر و رییس دولت های نهم و دهم اختلافی هست ، این امر دراصل مسیر و جهت حرکت ان دو نیست بلکه از نوع تفاوت بین عملکرد عقل و عشق است.

     چرا که همانا عملکرد توامان و هماهنگ یک رهبر و یک رییس جمهور همدل در کشور، درست مانند عملکرد توامان عقل و عشق در انسان ، موجب موفقیت و کمال جامعه می گردد.

     

    پاورقی:

    *: بعد سقوط نظام شاهنشاهی و استقرار نظام مقدس جمهوری اسلامی ، با تصویب قانون اساسی،  امام خمینی (ره) اقدام به تعیین نقشه راه و تغییر مسیر حرکت کلی نظام، از سمت باطل به سمت حق نمودند ، حال نوبت به دولت ها بود که اقدام به تغییر در جزئیات و ساختارهای موجود نماید. چرا که تمامی ساختارهای موجود در کشور برای رسیدن به اهداف نظام سرمایه داری طراحی شده بود. اما متاسفانه به علل مختلف از جمله عمیق نبودن دیدگاه دولتمردان، وهمچنین کمبود تئوری های اجتماعی دینی در بین عالمان دینی، به این مهم پرداخته نشد. ساختارهای اداری ، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی با همان شیوه قبلی به کار خود ادامه دادند. این فقط ظواهر بود که تغییر کرده بود و مدیران بودند که عوض شده بودند. برای مثال سیستم بانکی با تغییر در برخی مقررات فقط ظاهر شرعی گرفته بود ولی در عمل فرقی با نظام بانکی سرمایه داری نداشت. این فقط ساختار ها نبودند که ثابت بودند بلکه مدیران هم همواره از یک دایره محدود انتخاب می شدند. با اینکه دولت ها و شعارها عوض می شدند ولی تغییر اساسی و واقعی در ساختارها مشاهده نمی شد. درست مثل دمکراسی های غربی که منجر به تغییر خاصی نشده و حاکمیت سرمایه داران همواره به قوت خود باقی می ماند. این اقدامات دولت ها باعث می شد که اسلام خالی از محتوا شده و از آن پوسته ظاهری بیشتر باقی نماند و این امر خود باعث دوری مردم از اسلام و نظام می شد. با وجود توصیه های موکد مقام عظمای ولایت به دولتمردان برای اصلاح این موارد ، باز کشور شاهد حرکت به سمت جمود ، قشری گری ،شکاف طبقاتی و انحصارطلبی بودو رفته رفته این مانور تجمل بود که جای ساده زیستی را می گرفت.

     همه این موارد موجب عدم پویایی و حرکت و رشد اجتماعی شده بود و جمهوریت و همراهی مردم با نظام را تهدید می کرد. تا اینکه با توجهات صاحب این انقلاب حضرت حجه (عج)،دعای مقام معظم رهبری و مردم محروم ، در سال1384 مردی از جنس مردم در کمال بهت و ناباوری مسئولین دولت های قبلی رییس جمهوری اسلامی ایران شد.  او از حلقه خاص مدیران نبود و نباید به این جایگاه می رسید. لذا حمله بی سابقه ای به خادم ملت آغاز شد تا هم از او و هم از مردمی که به او رای دادند انتقام گرفته شود. حمله ای از طرف همه جناح ها و جریان ها که روز به روز بر دایره آن افزوده شد و کار را بر خادم ملت سخت تر می کرد.

    مهم ترین اقدام دولت های نهم و دهم یعنی زنده کردن جمهوریت نظام و بازگرداندن پویایی و نشاط و امید به مردم بود. مردمی که سالها بود از مدیران ثابت دولت های مختلف و عملکردآنها خسته شده بودند و خود را دیگر صاحب انقلاب نمی دیدند. از این رو بود که ایجاد تحول در ساختار های مدیریتی کشور، در دستور کار دولت قرار گرفت.

     البته ناگفته نماند که کمبود تئوری های که بتواند مبانی دین اسلام را به عرصه اجتماع آورده و عملی نماید گریبان دولت عدالت محور را نیز گرفت و موجب نداشتن جایگزین مناسب برای ساختار های شکسته شده قبلی شد(مانند تغییرات در سازمان مدیریت و برنامه ریزی و ...). اما نفس همین ساختار شکنی، عملی بسیار مفید و مبارک بود . مقام معظم رهبری درسال84 در مورد دکتر احمدی نژاد می فرمایند اگر او رأی هم نمی‌آورد فقط  از این حیث که شعارهای انقلاب را زنده کرد، قابل تقدیر است. اعتماد و حمایت مقام معظم رهبری از دکتر محمود احمدی نژاد و ارتباط قلبی عمیق بین دکتر و ایشان یکی از عوامل اصلی موفقیت در مسیر حرکت دولت بود.

     اقتدار و توانایی مدیریت جهانی مقام عظمای ولایت در جایگاه رهبر جامعه موجب حفظ اسلامیت ، امنیت ، یکپارچگی  وحدت نظام اسلامی می شد. لذا دکتر احمدی نژاد وظیفه دوم که همان حفظ جمهوریت و رشد و پویایی نظام بود را بر عهده گرفت. از این رو شعار عدالت طلبی را سرلوحه کار خود قرار داد و شروع به اقدامات دیالکتیکی و ساختار شکنانه کرد. البته شاید ظاهر این اقدامات در برخی موارد نادر، با نظر مقام معظم رهبری مغایر به نظر برسد اما در باطن یک هدف را دنبال می کرد. عمده علت این امر در تفاوت جایگاه های آن دو در نظام اسلامی بود .درست مانند اختلاف در عملکرد ظاهری حضرت علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا (س) که شرح علل آن ذکر گردید .

    در زیر به برخی از این اقدامات دیالکتیکی و ساختار شکنانه دولت نهم و دهم اشاره می گردد:

     شکستن حلقه بسته مدیران و استفاده از مدیران جوان، تحول در ساختار سازمان مدیریت و برنامه ریزی کشور که قطب بسط تفکر سرمایه داری در کشور بود، سفر های استانی و زنده کردن شعار های انقلابی همچون عدالت طلبی در بین مردم، ایجاد تغییر در گفتمان سیاست خارجی جمهوری اسلامی از گفتمان محافظه کارانه و مصلحت گرایانه دولت های قبلی به گفتمان مطالبه گرایانه و آرمانگرایانه و عزتمدارانه ،توزیع عادلانه منابع دولتی در بین مردم، طرح دوباره  نظریات عرفانی فراموش شده امام خمینی برای ایجاد درگیری ذهنی درخواص و رسیدن به رشد فکری ، طرح عمدی مباحث نظری چالش برانگیز در سطح جامعه به منظور بالا بردن سطح آگاهی جامعه ، طرح نظریات بدیع در حوزه انسان شناسی و درک لزوم نظریه پردازی های جدید در حوزه های علمی و دینی و درک ناکارامدی بسیاری از نظریات موجود .

    متاسفانه به علت عدم همراهی یاران سابق به علل مختلف که در سایر مقالات به آن پرداخته شده است و تنها ماندن شدید این حرکت مبارک، پس از دولت دهم دوباره باز همان سیستم مدیریتی سابق به صحنه کشور بازگشت. سیستمی محافظه کار و بدون حرکت و جوش و خروش. و متاسفانه باز می بینیم رهبر مظلوم ما گاه و بی گاه مجبور به موضع گیری انقلابی و عزتمدارانه و آرمانی در مقابل تهدید های بیگانگان است. چراکه موضع گیری عزتمدارانه ،اساسا اقدامی دیالکتیکی است که باید توسط رییس جمهور انجام گردد و وظیفه اوست. لذا از مظلومیت و تنهایی کنونی رهبرم در این عصر همین بس که مجبورند هم نقش عقل را برای انقلاب ایفا کند و هم نقش عشق را.

     

    قطعه چهل و پنج...
    ما را در سایت قطعه چهل و پنج دنبال می کنید

    برچسب : عقل و عشق,عقل و عشق در اشعار,عقل و عشق در اشعار فارسی,عقل و عشق,شعر,عقل و عشق در حریم عاشورا,عقل و عشق در عرفان,عقل و عشق در عرفان اسلامی,عقل و عشق در شعر,عقل و عشق سعدی,عقل و عشق در مثنوی معنوی, نویسنده : 2ghete45b بازدید : 526 تاريخ : جمعه 9 مهر 1395 ساعت: 19:42