بازگشت به بصیرت،بازگشت به احمدی نژاد

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

     

     

    بصیرت یعنی دیدن دقیق همه ابعاد و زوایای یک مساله. یعنی فهم میزان اهمیت همه مولفه های موثر بر هدف. این یک توانایی خدادادی است که بسیاری از مدعیان دین مداری و اصولگرایی از آن محرومند درحالی که گمان می کنند پیشروان بصیرتند.

    مرحوم آیت الله میرزا جوادآقا تهرانی و مرحوم آيت‌الله حاج شيخ مجتبي قزوینی، در سالهای قبل از پیروزی انقلاب از علمای بنام و مشهور مشهد بودند. ایشان از مبلغان و متوليان «مكتب تفكيك‌» در خراسان بودند و طبعاً با حضرت امام‌خميني رهبر‌كبير انقلاب كه فيلسوف و عارفي نامدار بودند، اختلاف نظری عمیق داشتند. ایشان و پیروانشان همواره به نقد و رد نظرات فلسفی و عرفانی حکمت متعالیه و امام خمینی می پرداختند. این مخالفت های جدی حتی بعد از انقلاب نیز ادامه داشت تا حدی که مانع از ادامه جلسات تفسیر سوره حمد امام خمینی که از سیمای جمهوری اسلامی پخش می شد، گشت. اما نکته مهم اینجا بود که همه این تعارضات فکری ، موجب نشد که این بزرگواران از حمایت و همراهی با انقلاب و امام دست بکشند. آنها از ابتدای نهضت تا پس از پیروزی آن ،همراه و یار امام خمینی باقی مانند. آیت الله میرزا جوادآقا از اعضای اولین مجلس خبرگان بود و حتی در دوران دفاع مقدس با وجود کهولت سن همچون یک بسیجی مخلص در جبهه ها حضور یافت. دلیل اصلی این همراهی ، تیز بینی و بصیرت ایشان بود. چرا که می دانستند در هر صورت باید به کسی که زیر علم مبارزه با ظلم واستکبار است کمک نمود . ایشان با بصیرت خود توانستند مسائل را اصلی و فرعی کنند. لذا اختلاف فکری عمیق آنها نیز باعث نشد که پشت امام خمینی و نهضت عدالتخواه او را خالی کنند. حیدر رحیم پور از شاگردان ایشان می گوید: "مرحوم حاج شيخ مجتبي پس از تبعيد امام، عكس ايشان را در حجره‌اش، در بالاي سر خود نصب كرده بود. برخي به اعتراض ايشان گفته بودند آقا اولا اين كار بچه طلبه‌هاست و در شأن شما نيست، ثانياً شما كه با ايشان اختلاف مشرب داريد، چرا يك چنين كاري مي‌كنيد؟ ايشان در جواب فرموده بودند: اگر شاه موفق شود، نه اثري از اسلام من مي‌ماند و نه اسلام او...!"[1]

    این در حالی بود که قبل از پیروزی انقلاب ،عده زیادی از علما و فقهای حوزه های علمیه، همانند مکتب تفکیک با مکتب فکری امام مخالف بودند. اینان نیز به رد امام خمینی و مکتب فکری وعرفانی او دست زدند تا حدی که ظرفی که فرزند امام از آن آب می نوشید را نجس می دانستند! اما نکته مهم اینجا بود که این بار، بی بصیرتی و کینه آنها باعث شد در روند قضیه نهضت ومبارزه نیز، حاضر به همراهی با امام خمینی  نشده و او را تنها بگذارند. آنها خطر امام خمینی و شاه را در یک حد دانستند و به این نکته توجه نکردند که شاه دشمن اصل اسلام است و اختلاف آنها با امام برسر برداشت از اسلام است. حتی با فرض صحت ادعای مکتب تفکیک در رد تفکر عرفانی امام ، باز هم عقل و بصیرت ، حکم به همراهی با امام می کرد. چراکه سقوط پرچمی که تنها امام خمینی می توانست داعیه دار آن باشد، مساوی با سقوط کامل جریان عدالتخواهی و ضد استکباری اسلام بود.

    سالها بعد ،دقیقا مشابه این وقایع ، در سالهای 90تا92 رخ داد. در سال1384 ،پرچم بر زمین مانده آرمانهای امام وانقلاب ، توسط مردی عدالتخواه و هوشمند ، دوباره بلند شد و انقلاب ،پس از انحرافی طولانی ، دوباره به ریل اصلی اش بازگشت. دیری نپایید که او نه تنها در ایران بلکه برای همه آزادی خواهان جهان به نماد عدالت طلبی وعزت خواهی تبدیل شد. بعد از اینکه  منحرفین از آرمانهای امام، راه دسترسی خود به بیت المال را مسدود دیدند ، وقت آن بود که با پیوند با مستکبرین خارجی که ماهیت خود را در خطر می دیدند، برای ذبح عدالت هم قسم بشوند و فتنه سال 88 را رقم بزنند. اما این فتنه با عنایات ویژه امام عصر و بصیرت مردم انقلابی ناکام ماند. این بار دشمنان داخلی و خارجی آرمانهای امام، همانند ماری زخم خورده درصد انتقام از شخصی برآمدند که همه ناکامی های خود را از او می دیدند. آنها دست به فتنه جدیدی زدند. اما این بار فهمیده بودند که نباید اشتباهات سال88 را تکرار کنند و مستقیما با آرمانهای امام مقابله کنند . آنها فهمیده بودند که باید این بار فکرانقلابیون را به مسائل فرعی منحرف  کنند تا با بازماندن آنها از مسائل اصلی ، بتوانند ضربه اساسی را وارد کرده و دوباره به عرصه قدرت باز گردند. برای اینکار ازکلید واژه "انحراف" استفاده کردند و در رسانه ها شروع به شایعه سازی در مورد انحراف فکری و عقیدتی دولت کردند. اینجا بود که برخی از متدینین نیز در دام این فتنه افتادند و با مستکبرین هم نوا شدند و دولت عدالتخواه را "منحرف" نامیدند. حتی با فرض صحت این مدعا که تفکرات عرفانی دولت، انحرافی است ، اما باز هم عقل و بصیرت حکم می کرد تا مسائل اصلی و فرعی شود و پشت تنها داعیه دار پرچم عدالتخواهی خالی نگردد. چرا که در صورت شکست او ، کل جریان ضد استکباری شکست می خورد و انقلاب دوباره از ریل اصلی خود خارج می شد. درست مانند آیت الله میرزا جوادآقا تهرانی که با وجود اینکه تفکرات امام را انحرافی می دانست اما به علت بصیرتی که داشت باز هم از لحظه ای جانفشانی برای او دریغ نکرد. اوبرعلیه تفکرات عرفانیه امام کتاب می نوشت ولی هیچ گاه شاه و امام خمینی را یکی ندانست. در حالی که بسیاری از اصولگرایان در اثر بی بصیرتی، فتنه و "انحراف" را یکی نشان می دادند و آن دو را خط قرمز خود می دانستند. البته در نزدیکی نظرات عرفانیه امام خمینی با مبانی فکری دولتهای نهم و دهم مطالب بسیاری است که جای آن در مقاله دیگری است.

     فتنه سالهای 90تا92 در نهایت با طراحی مستکبرین و بی بصیرتی متدینین به هدفش رسید و دولت عدالتخواه ذبح گردید.

    اما این بار و پس از گذشت سه سال، مردم انقلابی دیدند که چگونه مستکبرین بر آنها مسلط شده و آرمانهای انقلاب را تهدید می کردند درحالی که جریانات مدعی اصولگرایی تنها شاهد این وقایع بودند و گهگاهی به همراهی با آنان نیز می پرداختند. اینجا بود که مردم متدین، ارزش بصیرت و اصلی و فرعی کردن مسائل رافهمیدند . آنها دریافتند که دیگر فریب جریانات رسانه ای به ظاهر اصولگرا را نخورند وفهمیدند که دیگر نباید پشت سردار عدالخواهی را خالی کنند. چرا که کسی را به توانمندی او نمی یابند. لذا هرچند هنوز هم مدعیان اصولگرایی بر طبل توخالی "انحراف" می کوبند اما دیگر حرفشان خریداری در بین مردم متدین ندارد و ما روز به روز شاهد موج گرایش به دکتر احمدی نژاد در بین جامعه متدینین هستیم.

     

    پی نوشت:

    رهبر معظم انقلاب در سال نود و در اوج حملات جریانات انقلابی به دکتر محمود احمدی نژاد سخنانی می فرمایند که در زمان کنونی ارزشش به مراتب روشن ترو گویا تر است . ایشان می فرمایند: "یکی از چیزهائی هم که حالا در عرصه و در میدان لازم است به آن توجه کنیم، این است که: مراقب باشیم دستگاه‌های انقلاب سرشان گرمِ کارهای غیرمفید و احیاناً مضر در این حرکت پیشرونده نشود، که یکی از اینها، همین مسئله‌ی اختلافات است، که من اگر روی اینها تکیه میکنم، به خاطر این است. یک وقت هست که یک جریانی در مقابل انقلاب می‌آید قد علم میکند به قصد کوبیدن انقلاب، خب، وظیفه‌ی هر کسی است که دفاع کند. انقلاب از خودش دفاع میکند، مثل هر موجود زنده‌ی دیگری. انقلابی که نتواند در دوران فتنه، در دوران ایجاد کودتاهای گوناگون ـ سیاسی و نظامی و امثال اینها ـ از خودش دفاع کند، زنده نیست. این انقلاب زنده است؛ لذا از خودش دفاع میکند، غالب هم میشود، پیروز هم میشود، برو برگرد هم ندارد؛ کمااینکه در سال ۸۸ دیدید این کار اتفاق افتاد. یک وقت این است قضیه، یک وقت نه، قضیه، قضیه‌ی ایستادگی در مقابل یک حرکت براندازانه و اینچنین نیست؛ اختلاف نظر، اختلاف سلیقه، اختلاف عقیده احیاناً است. اینها را بایستی هرچه ممکن است فرو کاست. اینجور چیزها را هرچه ممکن است باید کم کرد. مشتعل کردن این اختلاف نظرها مضر است.... یک وقت هست که حالا که کسی یک حرف غلطی زد، ما بیائیم مثلاً صدجا این حرف غلط را تابلو کنیم، شعار کنیم که آقا، فلانی این حرف غلط را زد، تا همه بدانند. این است که اشتباه است، خطاست. من با حرکت روشنگرانه از سوی هر کسی، از سوی هر نهادی، هیچ مخالفتی ندارم، بلکه علاقه‌مندم و معتقدم به مسئله‌ی تبیین. یعنی اصلاً جزو راهبردهای اساسی کار ما از اول، مسئله‌ی تبیین بوده است. تبیین لازم است؛ اما این معنایش این نیست که ما به اختلافات درونی، هی دامن بزنیم. مراقب باشید. این را همه باید مراقب باشند؛ بخصوص سپاه. سپاه مراقب باشد. در جریانهای سیاسی، در جریانهای گوناگون فکری و سلیقه‌ای مطلقاً مشتعل کردن فضا مناسب نیست. حالا شماها الحمدلله همه‌تان بصیرید، آگاهید، لابد از جریانات خبر دارید و الان همین اوضاعی را که توی کشور هست، میبینید که متأسفانه این علیه آن، آن علیه این؛ و دستگاه‌های خارجی چه خوشحالیای میکنند؛ تحلیل میگذارند رویش: بله، بینشان اختلاف افتاد، نابود شدند، از بین رفتند. آرزوهای خودشان را هی مرتباً تکرار میکنند. خب، پیداست که این مسئله نقطه‌ی ضعف ماست. نباید بگذاریم این نقطه ضعف ادامه پیدا کند یا افزایش پیدا کند. اینها را باید توجه داشت. حرکت، حرکت متین، مستدل و مستند باشد. اگر کسانی اختلاف‌نظرهائی دارند، با استدلال بیان کنند. .... کار انقلاب از اساس با تبیین، روشنگری، بیان منطقی، مستدل و دور از هو و جنجال بود. اگر هو و جنجال وارد شد، حرف منطقی را هم خراب خواهد کرد. ممکن است چهار نفر جذب شوند، اما چهار نفر آدم هوشمندتر دفع میشوند. این، حرف ماست؛ این، عرض ماست.[2]

    رهبر انقلاب در مورد برخی اطرافیان رییس جمهور نیز می فرمایند:" یکی از دوستان گفتند ما از دست چپ و راست رئیس جمهور دلمان خون است. خوب، حالا دل شما خون - که خدا نکند خون باشد - اما به شما عرض بکنم؛ اینها جزو مسائل تعیین کننده و اصلی نیست. ممکن است ایراد و اشکال وارد باشد - من در این مورد هیچ قضاوتی نمی خواهم بکنم ... منتها باید توجه کنیم که مسائل را اصلی - فرعی کنیم. مسائل درجه‌ی دوم جای مسائل اصلی را در انگیزه‌های ما، در همت ما، در صرف انرژی ای که میشود، نگیرد[3]

     

     

     



    [1] http://www.mashreghnews.ir/fa/news/389420/%D9%85%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D8%A7%D8%B1-%D9%85%D8%A8%D9%84%D8%BA-%D9%85%DA%A9%D8%AA%D8%A8-%D8%AA%D9%81%DA%A9%DB%8C%DA%A9-%D8%A8%D8%A7-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D9%85%D8%B1%D8%AF%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D9%81%D9%84%D8%B3%D9%81%D9%87-%D9%85%D9%86%D8%B2%D8%AC%D8%B1-%D8%A8%D9%88%D8%AF-%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D8%B1%D8%AD%DB%8C%D9%85%E2%80%8C%D9%BE%D9%88%D8%B1-%D9%88%D8%B1%D8%B2%D8%B4-%DA%A9%D8%B4%D8%AA%DB%8C%E2%80%8C-%D8%B1%D8%A7-%D8%B1%D9%87%D8%A7-%DA%A9%D8%B1%D8%AF

    [2] http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=12857

    [3] http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=9925

    قطعه چهل و پنج...
    ما را در سایت قطعه چهل و پنج دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : 2ghete45b بازدید : 238 تاريخ : جمعه 9 مهر 1395 ساعت: 19:41